زهرازهرا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

زهرا جون نفس بابا و مامان

عکسهای نوروز 1392

عکس زهرا جون و باباجونش دایی جون رضا و زهرا جون   عمو مجتبی و آرام جون ارام جون و زهرا جون       زهرا جون و عموجون مجتبی   زهرا جون و داداش ایلیا (پسر عمو) زهرا جون و داداش حسین (پسر عمه) داداش حسین و سامیار جون (پسرعمه) عمو جون افشین و زهرا جون پدران نمونه!!!!!! ...
25 دی 1392

سفر به شیراز 92/3/17

اولین مسافرت راه دور زهرا جون: روز جمعه 3/17 به اتفاق باباجونت و عمه اکرم و عمومجتبی و داداش محمدحسین و آرام کوچولو راهی اصفهان و شیراز شدیم. یک هفته مسافرت بودیم خیلی تو سفر آروم بودی دختر خوبی بودی اصلا اذیتم نکردی فقط تو راه برگشت کمی تو ماشین اذیتم کردی دختر نازم خیلی خوش سفره کلی با خودش حرف میزد راه میرفتو ده قدمی برمیداشت تلپ تلپ زمین میخورد!!! عکسهایی از مسافرت:               ...
25 دی 1392

راه رفتن زهرا جونم

ناناز مامانی از ده ماهگی خنده های نازنازیش شروع شد!دست میزنه و با آهنگای شاد مثلا دستاشو میبره بالا میرقصه! خواننده های مورد علاقش شهاب تیام-شهیاد-منصور و گوگوش!!!   از 10 ماهگی کم کم وایستاد و دیوارو میگرفتو راه میرفت و از 11 ماهگی  بدون کمک چند قدمی راه میرفت.        ...
25 دی 1392

تولد زهرا جون جونی

زهرا جون تو 11 ماهگی دندون در آوردنش شروع شد و قرار شد روز تولدش آش دندونیشو بپزیم!  92/3/8 برای دختر نازم جشن تولد کوچولویی خونه آقاجون گرفتیم و هم اینکه آش دندونیشو عزیز درست کرد. چون پدربزرگم چند وقتی بود که فوت شد نتونستیم جشن بزرگی بگیریم ایشااله سال بعد جبران میمنیم عزیزم! دختر نازم امیدوارم سالهای طولانی عمر با عزت از خدا بگیری و خدای مهربون همیشه پشت و پناهت باشه و هیچ وقت تنهات نزاره. امیدوارم همیشه سالم باشی عزیزکم   عکس زهرا جون و باباجونش روز تولد:البته دختر نازمو آتلیه بردم ولی عکساشو اینجا ندارم که بزارم.             ...
25 دی 1392

تولد مهریار جون

91/6/25 تولد 2 سالگی مهریار جون پسر دایی عزیزم                اینم عکس دایی جون رضا مهریار جون که خیلی زهرا جونو دوست داره ولی گاهی اوقات حس حسادتش گل میکنه و دختر نازمو یواشکی میزنه!!!         ...
25 دی 1392

عکسهایی از زهرا جون و ...

یک روزگی زهرا جون: عکسهایی از زهرا جون و داداش مهریار:             عکسهایی از زهرا جون و آقا جون و عزیز:                                                        عکس زهرا جون و عموجون مجتبی:   عکس زهرا جون و آرام جون و داداش محمد حسین:                       طرز خوابیدن دتری!     ...
25 دی 1392

غذا خوردن زهرا جون

زهرا جونم 91/9/9 شش ماهگیش تموم شد و از پایان 6 ماهگی کم کم غذا دادنو شروع کردم البته خودش زیاد میلی به غذا خوردن نداره!!    ناناز مامانی از 7 ماهگی کاملا خودش میتونه بشینه تو 8 ماهگی ب ب ب ب میگه!! دیگه اطرافیانشو میشناسه و خیلی بهم وابسته شده   روند رشد دخترم بعد از قد و وزناش: تاریخ                           وزن                        قد                                 دور سر 91/9/3         &...
25 دی 1392

زردی زهرا جون

ناناز مامانی تو 5 روزگی زردی گرفت و هر یه روز در میون باید میبردیمت بیمارستان تا ازت آزمایش بگیرن زردیت روز اول 17 بود چندین روز طول کشید تا پایین بیاد تو این مدت منو بابات و عزیز خیلی سختی کشیدیم چون تورو لخت میزاشتیم تو گهواره ونور مهتابی رو بالا سرت روشن میکردیم تا زردیت کم شه!!دلم برات آتیش میگرفت وقتی با این حال میدیدمت. بدترین لحظه برام اون لحظه ای بود که تورو با اون حالت تو گهواره میدیدم و بخاطر اینکه نور لامپ چشمای نازتو اذیت نکنه مجبور شدیم اون چشای نازتو ببندیم چه دردسری کشیدیم واسه این کارا نمیدونی... اگه بدونی چقد واسه یه مادر سخته ... خلاصه عزیزم به هر سختی بود زردیتو آوردیم پایین تا 10 روز تو خونه خودمون بودیم بعد از اون ر...
23 دی 1392

خاطرات زهرا جوووونم

سلام دوستای خوبم از امروز میخوام خاطرات دختر نازمو از بدو تولدش تا به امروز که یک سالو 19 ماهو 14 روزشه اینجا براش به یادگار بنویسم. زهراجونم روز سه شنبه 1391/3/9 ساعت 10:10 در شهر ساری در بیمارستان شفا زیرنظر خانم دکتر بنافتی چشمای نازشو به این دنیا باز کرد. و از اون لحظه زهرا جون نفس مامان و باباش شد اینم عکس زهرا جونم تو بیمارستان.فدااااات عزیزم روز چهار شنبه 3/10 به همراه بابا جونت و آقاجون و عزیز اومدیم خونمون اون شب هم تا صبح نزاشتی مامانی و عزیز چشم رو هم بزارن از بس گریه میکردی!!!! ...
23 دی 1392