زهرا جون نفس بابا و مامان

روز 16 خرداد با یک هفته تاخیر جشن تولد زهرا جونمو برگزار کردیم  جشن خونه آقاجون برگزار شد آخه خونه ما برای جمعیتی که دعوتی داشتم کوچیک بود!! خلاصه اینکه فامیلا جمع شدن (البته خیلی غیبت داشتیم!!) و بزن و برقص و خیلی خوش گذشت پذیرایی از مهمانها  اول با شربت و بعد میوه و بعدهم با سالاد الویه و نوشابه و آخر هم کیک تولد زهرا جونم روز قبل از تولد مریض شد و بردیمش دکتر اخه خیلی تب شدیدی داشت و کلی دلشوره داشتم که روز جشن هم مریض باشه که خدارو شکر تب نداشت ولی سرحال نبود و بیقراری داشت. خلاصه موقع فوت کردن شمع شد و بریدن کیک که سر همه کلاه تولد رفت جز زهرا خانم من!!!! زهراجونم امیدوارم که در تمام...

...

  زهرا جونم به اتفاق آقا محمد پسر خاله زهرا در پارک شمس!!!!! زهرا جون و خواهر جون پرنیان در حال بازی های کودکانه و دخملانه !!!!!!       ...

امروز تولد 2 سالگی نفسم بود.الهی که مامانی قربونت بره... دیشب به اتفاق زهرا جونم و باباش رفتیم بیرون کمی دور زدیم و شام خوردیم و رفتیم خونه خواهر جون پرنیان و دور هم بودیم و قراره جمعه 16 خرداد جشن تولد برای عسلم بگیرم. از خدا ممنونم که تورو بهم داده و شدی معنای زندگی منو بابات نفس ما شدی چون نفسمون با نفس تو میاد خیلی دوست دارم عزیزم امیدوارم همیشه سلامت باشی و همواره خدا پشت و پناهت باشه و هیچ وقت سایه غم هم به زندگیت نیاد. دخترم با دیدن تو به آرامش میرسم و به زندگی امیدوار میشم  معنای واقعی دوست داشتنو با داشتن تو درک کردم چون هیچ چیزی با ارزش تر از تو تو دنیا ندارم. خداجون بخاطر تمام چیز هایی...

...

...

زهرا جون به همراه داداش مهریار و آرام جون در جنگل های شمال!!! زهرا جون و آرام جون در حال گشتن در جنگل و بازی کردن: روز 13 بدر کفشای زهرا جون خونه جا موند و فراموش کردم ببرم برای همین از داداش مهریار کفش قرض میگرفتیم که دخملم کمی بره واسه خودش بچرخه!!! بچه واسه آدم حواس نمیزاره!! ...